مدل آمادگی سازمانی برای تحول دیجیتال در بخش عمومی
صفحه 1-21
وحید غفارزادگان ربطی؛ وجه اله قربانی زاده؛ میرعلی سید نقوی؛ ایمان رئیسی وانانی
چکیده نحوۀ آمادگی سازمانی برای تحول دیجیتال، به موضوع اصلی بحث در محافل دانشگاهی و سازمانی تبدیل شده است ودرک آن یکی از چالشها و اولویتهای اصلی در نظریه و عمل میباشد. بر همین اساس، هدف این پژوهش، توسعۀ یک مدل است که اجزاء سازنده آمادگی سازمانی برای تحول دیجیتال و پیشایندها و پیامدهای آن را مفهوم-سازی کند. برای رسیدن به این هدف، از روش پژوهش آمیخته اکتشافی (تحلیل مضمون- مدلسازی معادلات ساختاری) استفاده شده است. جامعۀ آماری این پژوهش، مدیران و کارشناسان سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران میباشد. برای گردآوری دادهها در بخش کیفی، بر اساس منطق نمونهگیری نظری، مصاحبههای نیمهساختاریافته با مدیران ارشد و میانی در سازمان انجام شد. در بخش کمی نیز، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و ابزار گردآوری دادهها نیز پرسشنامه محقق ساخته بوده است. تجزیه و تحلیل دادهها بصورت متوالی و در دو مرحله انجام شد: در بخش کیفی، از دستور العمل براون و کلارک در تحلیل مضمون برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. در بخش کمی نیز، از روش مدلسازی معادلات ساختاری بر مبنای حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد، آمادگی سازمانی برای تحول دیجیتال از چهار بعد افراد، ساختار، فرایندها و تعاملات و حکمرانی داده تشکیل شده است. یافتهها همچنین بیانگر این است که آمادگی سازمانی نقش میانجی را در رابطۀ میان محیط دیجیتال و سازمان دیجیتال را ایفا میکند. در نهایت، رهنمودهای نظری و مدیریتی مورد بحث قرار گرفت و پیشنهاداتی برای پژوهشگران آتی ارائه شد.
ارزیابی بلوغ کلان داده در دانشگاههای دولتی ایران
صفحه 23-44
هانیه معیدیان؛ آمنه خدیور؛ سمانه رحیمیان
چکیده دانشگاهها، سازمانهای تأثیرگذار و مهمی در جامعه هستند که حجم دادهها و اطلاعات زیادی در آنها تولید و استفاده میشود. باتوجهبه اهمیت استفاده از فناوری کلانداده در دانشگاهها، ضرورت دارد که بررسی شود، دانشگاههای ایران تا چه اندازه در موضوع کلان داده پیشرفت کردهاند. هدف این مقاله، ارزیابی بلوغ کلانداده در دانشگاههای دولتی ایران است. برای رسیدن به این هدف از مدل TDWI برای ارزیابی بلوغ کلانداده در دانشگاههای دولتی ایران استفاده شده است. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مدیران فناوری اطلاعات دانشگاههای دولتی ایران به تعداد ۱۴۱ نفر است. نتایج حاصل از تحلیلها نشان داد که ۲ دانشگاه در مرحله نوپا، ۲۷ دانشگاه در مرحله اولیه، ۱۶ دانشگاه در مرحله تثبیت شده و ۵ دانشگاه در مرحله بالغ هستند وهیچ دانشگاهی در سطح پیشرفته از مدل بلوغ شناسایی نشد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که میانگین سطح بلوغ کلانداده در بین دانشگاههای تهران و شهرستان با هم تفاوت معناداری دارند. در این تحقیق برای هرکدام از دانشگاههای شرکتکننده در پیمایش بر اساس نتایج حاصل شده، توصیههایی جهت ارتقای بلوغ کلانداده ارائه شده است.
تبیین میزان پایبندی به اهداف توسعه پایدار در صنعت نفت و گاز ایران
صفحه 46-76
شهریار عزیزی؛ سجاد جهانگیری؛ سلمان عیوضی نژاد
چکیده اهمیت حفظ ظرفیتها و منابع موجود بر روی کره زمین برای استفاده توسط نسلهای آینده علاوه بر نسلهای ایجاد تعادل میان جنبههای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی انواع فعالیتهای توسعهای بشر ضرورت پیدا کرده و منجر به ظهور مفهوم توسعه پایدار شده است. این پژوهش به کمک استاندارد GRI 11 به عنوان یک استاندارد ویژه گزارشگری پایداری در صنعت نفت و گاز، اهداف توسعه پایدار و میزان پایبندی به آنها در صنعت نفت و گاز ایران را ارزیابی میکند. جامعه پژوهش، شرکتهای نفت و گاز ثبت شده در بورس و فرابورس اوراق بهادار کشور بودند که بر اساس روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس به تعداد 20 شرکت گزینش شدند. دادههای مورد نیاز پژوهش از طریق تحلیل گزارشهای یکپارچه (گزارشهای هیاتمدیره) منتشر شده توسط شرکتهای مورد مطالعه استخراج شدند.نوع پژوهش حاضر به دو بخش تحلیل محتوای کیفی برای اهداف توسعه پایدار و GRI است و در بخش کمی برای رتبه بندی این عوامل از برنامه نویسی پایتون استفاده شده است. نتایج این پژوهش نمره 8/35% را به عنوان میانگین نمرات اهداف توسعه پایدار از نظر میزان پایبندی به آنها در صنعت نفت و گاز ایران نشان میدهد. براساس نتایج به دست آمده در صنعت نفت و گاز ایران بیشترین توجه به اهداف مرتبط با بعد اجتماعی توسعهپایدار بوده و بعد از آن ابعاد اقتصادی و بعد محیطی بیشتر مورد توجه بوده اند؛ همچنین هدف شماره 3 (سلامت مطلوب و رفاه ) حائز بالاترین رتبه و هدف شماره 13 (اقدام برای اقلیم) پایینترین رتبه را دارا بودند
مسئولیت های اجتماعی درون سازمانی مبتنی بر انگیزش درونی: شناسایی شکاف ها
صفحه 78-102
سپیده حاتمی؛ محمدهادی صفایی
چکیده منابع انسانی یکی از مهمترین منابع هر سازمانی است که برای کسب نتایج کاری موثر نیاز به انگیزهی درونی دارند. مسئولیتهای اجتماعی درون سازمانی میتواند نقش عمدهای در این خصوص داشته باشد. علارغم توسعه مبحث مسئولیتهای اجتماعی، بحث تمرکز فعالیتهای آن روی انگیزش درونی کارکنان نادیده گرفته شده است. از این رو هدف این پژوهش، شناسایی مسئولیتهای اجتماعی درون سازمانی است که بر انگیزش درونی کارکنان تأثیر دارند و در ادامه شکافها بین مدیران و کارکنان بررسی میشود. پژوهش حاضر ترکیبی کیفی-کمی است و از روش تحلیل مضمون و پیمایشی استفاده شده است. بدین منظور با 25 نفر از مدیران یک شرکت دولتی مصاحبههایی صورت پذیرفت. بعد از کدگذاری اولیه مصاحبه و آزمون دلفی 25 مضمون پایه، 8 مضمون سازماندهنده و 3 مضمون فراگیر به شرح ذیل شکل گرفت. موفقیت (شامل حمایت از کارکنان، کمک به یادگیری و توسعه و اقدامات منجر به افزایش حس غرور کارکنان)، تعلق (شامل مشارکت کارکنان، ارائه خدمات به خانوادههای کارکنان و احترام به کارکنان) و قدرت (شامل رعایت امور اخلاقی و رعایت عدالت در شرکت). نتایج کمی نیز نشان میدهد شکافهایی عمیق بین مدیران و کارکنان در همهی ابعاد وجود دارد. نتایج این پژوهش به افزایش مبانی نظری در این حوزهی مطالعاتی کمک مینماید.
مدلسازی رهبری سازمانی مبتنی بر ادبیات کلاسیک ایران (رویکردی نوین به مدلهای غیرخطی فازی)
صفحه 104-134
فرهاد زارعی؛ هادی تیموری؛ علی نصر اصفهانی؛ محسن محمدی فشارکی
چکیده رهبری از مباحث بسیار مهم در ادبیات سازمان و مدیریت است؛ همچنین ادبیات کلاسیک ایران نیز در این زمینه دارای مطالب فراوان و مهمی است. لذا هدف پژوهش حاضر مدلسازی رهبری سازمانی مبتنی بر ادبیات کلاسیک ایران (کلیات سعدی، قابوسنامه و سیاستنامه)، است. مطالعه کنونی یک پژوهش ترکیبی و اکتشافی است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان حوزه مدیریت و در بخش کمی شامل کارمندان و مدیران شهرداری شیراز است. بر اساس مطالعات کتابخانهای و مصاحبههای نیمه ساختاریافته و دریافت نظر خبرگان، مفاهیم مربوطه استخراج شد؛ در ادامه بر اساس رویکرد دلفی-فازی، مولفههای مورد استخراج مورد تأیید قرار گرفتند در مرحله بعد با استفاده از روش ISM روابط مابین مولفههای تحقیق طبقهبندی گردید. در نهایت از مدل معادلات ساختاری جهت آزمودن مدل طراحی شده خبرگان استفاده گردید. بر اساس مصاحبههای نیمه ساختاریافته تعداد 94 کد نهایی در سه بُعد کلی شامل بعد پنداری با سه زیرتم نگرشی، شناختی و منشی، بعد کرداری با سه زیرتم عوامل فردی، گروهی و سازمانی و بعد گفتاری با زیرتم کلامی، دستهبندی گردیدند. رویکرد دلفی-فازی لجستیک نوع 3 با تابع ورودی شوبرت جهت مولفههای مورد استخراج به کار گرفته شدند. در نهایت بر اساس نتایج مشخص گردید مدیران بیش از کارمندان مدل طراحی شده را در رهبری سازمان مورد تأیید قرار دادند. توجه به فرهنگ، تمدن و مذهب که در ادبیات کلاسیک ما به شدت مورد توجه قرار گرفته است؛ میتواند در طراحی مدل رهبری که با شرایط سازمانهای دولتی کشور تطابق بالاتری داشته باشد؛ موفق عمل نماید.
تحلیل نقش و جایگاه ذینفعان اکوسیستم هوشمصنوعی در صنعت خودروسازی ایران
صفحه 136-167
مجید درویش؛ سید حمید خداداد حسینی؛ فرشته منصوری موید؛ غلامرضا گودرزی
چکیده صنعت خودروسازی، بهعنوان خط مقدم انقلاب فناورانه، با ادغام فناوری هوش مصنوعی (AI) در حال تحول عمیقی است. هوش مصنوعی و کاربست آن در این صنعت تبدیل به یک اکوسیستم فناوری پیچیدهای شده است که ذینفعان زیادی را در برمیگیرد. هدف این پژوهش شناسایی و تحلیل جایگاه و نقش ذینفعان اکوسیستم هوش مصنوعی در صنعت خودروسازی در ایران است. بدین منظور، فهرستی از ذینفعان اکوسیستم هوش مصنوعی در گام اول تهیه شد. در گام بعدی، جایگاه و نقش ذینفعان تحلیل گردید. برای جمعآوری دادهها درمورد جایگاه ذینفعان از ماتریس علاقه - قدرت استفاده شد که در طی آن پرسشنامهای با 48 گویه طراحی و توسط ۳۶ متخصص و کارشناس تکمیل گردید. بر اساس یافتهها، ذینفعان این اکوسیستم در دو سطح کلان و خرد دستهبندی و با استفاده از ماتریس علاقه - قدرت در چهار گروه طبقهبندی شدهاند: ذینفعان کلیدی (باعلاقه و قدرت بالا)، ذینفعان زمینهساز (باقدرت بالا و علاقه کم)، ذینفعان تابع ( با قدرت کم و علاقه بالا) و ذینفعان عوام ( باقدرت و علاقه پایین). نتایج نشان میدهد که نهادهای دولتی، مراکز تحقیقاتی، و خودروسازان در زمره ذینفعان کلیدی قرار دارند، درحالیکه نهادهای مالی و برخی تأمینکنندگان در گروه زمینهسازها جای میگیرند. کاربران نهایی، از جمله مصرفکنندگان و رانندگان، بهعنوان ذینفعان تابع محسوب میشوند، درحالیکه رسانهها و برخی سازمانهای نظارتی در دسته عوام قرار دارند. این طبقهبندی میتواند به سیاستگذاران و صنعتگران در بهینهسازی تعاملات و توسعه پایدار اکوسیستم هوش مصنوعی در صنعت خودروسازی کمک کند.