محمدرضا حمیدی زاده؛ حسن فارسیجانی؛ آناهیتا سالاری؛ بهروز دری نوکورانی
دوره 18، شماره 2 ، تیر 1393، ، صفحه 127-148
چکیده
در بازارهای پویا و رقابتی امروز صنایع و خدمات نیازمند روشهایی هستند که بتوانند به کمک آن بر چالشهای محیطی فایق آمده و محصولات و خدمات بدون اتلاف به مشتریان ارائه دهند. چنین ابزاری با شیوه تولید ناب حاصل میشود. از این رو با مطالعه ادبیات و پیشینه مدلهای تولید ناب در زنجیره تأمین 14 عامل اصلی شناسایی در قالب پرسشنامهای در اختیار ...
بیشتر
در بازارهای پویا و رقابتی امروز صنایع و خدمات نیازمند روشهایی هستند که بتوانند به کمک آن بر چالشهای محیطی فایق آمده و محصولات و خدمات بدون اتلاف به مشتریان ارائه دهند. چنین ابزاری با شیوه تولید ناب حاصل میشود. از این رو با مطالعه ادبیات و پیشینه مدلهای تولید ناب در زنجیره تأمین 14 عامل اصلی شناسایی در قالب پرسشنامهای در اختیار خبرگان و مدیران زنجیره تأمین صنعت خودرو قرار گرفت تا ارتباط و توالی این عوامل با روش ISM [1] مشخص شده و سپس با روش تحلیل مسیر تأیید شود. در این راستا، این عوامل در پنج سطح قرار گرفتند. سطح اول شامل اتلافات و رضایت مشتری، سطح دوم شامل کنترل منابع و بهبود مستمر، سطح سوم شامل ساختار جریان مواد، توسعه تأمینکننده و انتخاب تأمینکننده، سطح چهارم شامل آموزش و توانمندساز، ارتباط با مشتری، ارتباط با تأمینکننده و ساختار جریان اطلاعات، سطح پنجم شامل رفتار مدیریت، روشهای مدیریت و مهارت کارکنان میباشد. این ترتیب عوامل به مدیران کمک کرده تا در صورت پیادهسازی این عوامل برای بهبود روشهای تولید و نزدیک شدن به تولیدی ناب از کدام عوامل شروع کنند.
سید حمید خداداد حسینی؛ فرشاد گلستان
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1385، ، صفحه 213-243
چکیده
با آغاز هزاره سوم میلادی و گذشت حدود سیصد سال از انقلاب صنعتی، حوزه عمل و رقابت بنگاهها در مقیاس جهانی گسترش پیدا کرد. صنعت خودروی ایران با بیش از چهل سال قدمت و تخصیص 5/2 درصد درامد ناخالص ملی، 20 درصد ارزش افزوده در بخش صنعت و 54/2 درصد سرمایه گذاریهای کشور به خود، طی سالهای اخیر رشدی معادل 30 درصد را تجربه کرده است، اما تاکنون نتوانسته ...
بیشتر
با آغاز هزاره سوم میلادی و گذشت حدود سیصد سال از انقلاب صنعتی، حوزه عمل و رقابت بنگاهها در مقیاس جهانی گسترش پیدا کرد. صنعت خودروی ایران با بیش از چهل سال قدمت و تخصیص 5/2 درصد درامد ناخالص ملی، 20 درصد ارزش افزوده در بخش صنعت و 54/2 درصد سرمایه گذاریهای کشور به خود، طی سالهای اخیر رشدی معادل 30 درصد را تجربه کرده است، اما تاکنون نتوانسته است تا حضوری شایسته در بازارهای جهانی داشته باشد. آیندهنگری ایجاب میکند تا برای پیشگیری از وقوع آینده محتمل، توانایی استراتژیک این صنعت برای حفظ بازار داخلی و ورود به بازار جهانی مستمراً ارزیابی شود. بررسی نظریههای موجود در خصوص دادوستد بینالمللی و مدلهای بینالمللی شدن بنگاهها نشان میدهد که اغلب این نظریهها براساس مفروضات پایهای بازار رقابتی کشورهای توسعه یافته غربی و بر اساس مطالعات انجام شده روی شرکتهای غول آسای چند ملیتی تدوین شدهاند و هر یک از آنها از زاویه دید یک سطح تجزیه و تحلیل (بنگاه، صنعت، کشور و محیط بینالمللی) به موضوع پرداختهاند. بنابراین به نظر میرسد هیچ یک از آنها بتنهایی از تعمیمپذیری کاملی برای تعیین توان استراتژیک بنگاههای فعال در کشورهای در حال توسعه که در تلاش برای ورود به بازارهای جهانی هستند، برخوردار نمیباشند.
هدف از این مقاله ارائه یک مدل مفهومی برای تعیین الگوی استراتژیک ورود بنگاههای فعال در کشورهای در حال توسعه به بازار جهانی است. این مدل در برگیرنده چهار سطح تجزیه و تحلیل (بنگاه، صنعت داخلی، سیاستهای توسعه مزیت رقابتی ملی و روابط با بازیگران جهانی) میباشد. الگوی مفهومی ارائه شده در این مقاله آثار چهار متغیر مستقل «فضای درونی بنگاه»، «ساختار صنعت داخلی»، «مشخصات و ویژگیهای فضای رقابتی ملی» و «روابط بنگاه با بازیگران بینالمللی صنعت» را بر «توان استراتژیک بنگاه برای جهانی شدن و ورود به بازار جهانی در یک چارچوب واحد منسجم کرده است و نشان میدهد که چگونه توان استراتژیک بنگاه برای جهانی شدن تابعی از شایستگی محوری بنگاه و همافزایی ساختار صنعت داخلی، هم افزایی فضای رقابتی ملی و هم افزایی مزیت مشارکتی حاصل از روابط بینالمللی بنگاه با بازیگران جهانی صنعت میباشد.